گریه کن . گریه و خون گریه کن . آری که هر آن مرثیه را خلق شنیدست شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم و ببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضه ی مکشوف لهوف است .و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است ولی حیف که ارباب"قتیل العبرات "است ولی حیف که ارباب "اسیر الکربات"است ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنه ی یار است و زنی محو تماشاست ز بالای بلندی الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که "الشمر ...." خدایا چه بگویم "که شکستند سبو را و بریدند .... "دلت تاب ندارد به خدا باخبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی تو خودت کرب و بلایی.



این روزها غم تو مرا می‌کشد حسین

شب های ماتم تو مرا می‌کشد حسین

تا آن دمی که منتقم تو نیامده ست

سرخی پرچم تو مرا می‌کشد حسین

از لحظه‌ی ورودیه تا آخرین وداع

هر شب ، محرّم تو مرا می‌کشد حسین
هنگام پر کشیدن یاران یکی یکی

اشک دمادم تو مرا می‌کشد حسین

داغ علی اصغر و عباس و اکبرت

غم‌های اعظم تو مرا می‌کشد حسین

از قتلگاه تو چه بگویم؟ حکایتِ

انگشت و خاتم تو مرا می‌کشد حسین

بر نیزه در مقابل چشمان خواهری

گیسوی درهم تو مرا می‌کشد حسین

سالار سر بریده‌ی زینب سرم فدات

 هستی فاطمه    پدر و مادرم فدات


برچسب‌ها: رهبر, مقتدا, لیدر, امام
+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۴/۰۹/۰۸ساعت 9:17  توسط حسینعلی فعالی  |