عازمیم اي دوستان! ما به سوی کربوبلا تا ببوسیم مرقد آن شهسوار سرجدا
هر که باشد عاشق قبر علیّ اکبرش گو بیا با ما تو اي زوّاراواي باوفا
تا ببوسی قبر عباس، آن علمدار حسین تا ببینی مُعجز سقّای دشت نینوا
گر تو را بر سر هوای اصغر بیشیر اوست جهد کن بشتاب با ما از ره صدق و صفا
نالة اطفال شاه کربلا آید به گوش آن یکی گوید اخی و آن دیگر گوید اخا
عازمیم اي دوستان ما به سوی کربوبلا تا ببوسیم مرقد آن شهسوار سرجدا
هر كه دارد هوس كربوبلا بسمالله هر كه دارد سر همراهي ما بسمالله
اي عزيزان، سفر كربوبلا در نظر است ما خبر كرده و رفتيم، سفر بيخطر است
بر مشامم ميرسد هر لحظه بوي كربلا بر دلم ترسم بماند آرزوي كربلا
تشنه آب فراتم اي اجل مهلت بده تا بگيريم در بغل قبر شهيد كربلا
آب، يك آب است، اما در صفات هست بهتر از همه، آبِ فرات
قدر او بالاتر از زمزم بُوَد چون به خاك كربلا همدم بُوَد
در جهان خوشتر بود از رود نيل در جنان بهتر بود از سلسبيل
چون كه مهر دختر پيغمبر است لاجرم از آب حيوان بهتر است
شربتي زان، هرمريضي را شفاست درد بيدرمان عالم را دواست
اي دريغا در كنار اين فرات زادۀ زهرا به هنگام ممات
گاه از سوز عطش ميكرد غش گاه ميفرمود: اي قوم العطش
اي ستمگر فرقۀ بينام و ننگ از چه ميگيريد بر من كار، تنگ
من مگر فرزند زهرا نيستم يا مگر از آل طاها نيستم
برچسبها:
چاووشی,
تا ببوسیم,
مرقد,
آن شهسوار
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۵/۰۹/۱۴ساعت 8:31  توسط حسینعلی فعالی
|