🌷شب عید آمد آن عیدی که باشد عید سلطانی گروهی در سرورند و گروهی در پریشانی 🌷گروهی فارغ از هردو نه این دارند و نی آنرا به دل دارند با سلطانشان صد عید سلطانی 🌷به چشم پاک بینشان به غیر از آشنای دل هر آنچه در نظر آید نبینندش مگر فانی 🌷بقربان دل این فرقه قدّیس قدّوسی که از صد خور بود روشنتر آن دلهای نورانی 🌷مدان عید آنزمانی را که بر تن نو کنی جامه بود عید آنکه دور از خود نمایی خوی حیوانی 🌷مرا امشب دلی شاد است اندر گوشه غربت که میخواهد نماید هر زمان نوعی غزلخوانی 🌷چرا خوشدل نباشد آنکسی کردند تقدیرش کتاب و درس و دانش را ز لطف حیّ سبحانی 🌷چه غم ما را که اندر بر نباشد شربت و شکّر که کام من بود شیرین همی ز آیات قرآنی 🌷چه غم ما را که اندر حجره نبود نان و حلوایی بود تا نان و حلوای جناب شیخ ربّانی 🌷چه غم ما را ز بی گلدانی و گلهای رنگارنگ بود زهرالربیع سیّد و انوار نعمانی 🌷چه غم ما را که دوریم از دیار و دوستان خود الهی اوستادی باشد و آقای شعرانی 🌷چه غم ما را ز سر بردن به تنهایی که هم صحبت بود کشکول شیخ و مجمع الامثال میدانی 🌷چه غم ما را که مهجوریم و اندر حجره محجوریم بود تا مثنوی و منطق الطیر دو عرفانی 🌷پریشان نیستم از بی گلستانی که در پیش است گلستانی ز سعدی و پریشانی ز قاآنی 🌷حسن خواهد ز لطف بیشمار ایزد بیچون دل پاکی منزه باشد از اوهام شیطانی برچسبها: حضرت, علامه, حسن زاده, آملی
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۹/۲۶ساعت 9:17  توسط حسینعلی فعالی
|
|